1- خمیر بازی مون رو بالاخره درست کردیم و کلی از ابتکار خودمان مشعوف و مبهوت شدیم . البته اکتشاف ما که نه , قبل از ما یک مادر بسیار فهیم و تلاشگر این کار را کرده بود ( به این آدرس  http://countingcoconuts.blogspot.com/2011/02/homemade-playdough-recipe-notes.html.... از وبلاگ counting coconutsکه  مونته سوری هست )  ما فقط گشتیم و ایشان را پیدا و کارشان را تکرار نمودیم .

خب اول اینکه صد در صد مثل خمیر بازی آریا و ... نمیشود چون موادی داخلش دارد که ما نمیخواهیم و نمیتوانیم مثل آنها را استفاده کنیم . دوما این خمیر را به هر مقدار که دوست دارید درست کنید و اصلا معذوریت مالی یا مکانی ندارد . چون بسیار باصرفه تر از نوع تجاری آن است . سوما ، خود بچه نیز در درست کردنش دخالت میکند و یاد میگیرد که بعضی وقتها میتوان از دسترنج خود لذت برد و بازی کرد . چهارما ،وقتی درست شد باید در ظرف در بسته نگهداری شود چون خشک میشود . پنجما ، ندارد .

برای هر گلوله از خمیر نیاز به : یک پیمانه آرد ، یک پیمانه آب ، نصف پیمانه نمک ، یک قاشق غذا خوری روغن مایع و یک قاشق غذا خوری پودر تارتار نیاز داریم .

من از پیمانه ای که برای برنج داشتم ، استفاده کردم . پودر تارتار را هم از مغازه های لوازم قنادی میتوانید تهیه کنید یک بسته ی کوچک فقط سه هزار تومان میشود .

همه مواد را با هم مخلوط میکنیم و روی شعله متوسط گاز میگذاریم و مرتب هم میزنیم تا آب آن تبخیر شود و دیگر به درو دیوار ظرف نچسبد . این پروسه حدود 3-4 دقیقه بیشتر طول نمیکشد  .

بعد خمیر را در میآوریم و میگذاریم سرد شود تا رنگ به آن اضافه کنیم . من رنگهای مجاز خوراکی خریدم که بعدا هم در آشپزی استفاده دارد. سه رنگ اصلی . اینها هم خیلی قیمت ندارند . هر کدام 1800 تومان . وقتی رنگ را اضافه کردید ، حسابی ورز دهید تا رنگ یکدستی بدهد . من سه گلوله درست کردم که تمام مواد بالا را باید 3 برابر کرد .

2- جدیدا کتابی مطالعه میکنم به نام " کلید های پرورش تفکر در کودکان و نوجوانان " از دکتر میرنا بی شور . که به والدین آموزش میدهد چطور در موردی که جانشان به اینجایشان رسیده از دست نوگلانشان ، یک نفس عمیق بکشند و بحران را مدیریت کنند طوری که نه سیخ بسوزد نه کباب و در عین حال مهارت حل مشکل را به آنها آموزش دهند و وادارشان کنند خودشان فکر کنند . و حالا یک مثال کاربردی از آموزشهای این کتاب را ببینید .

اپیزود اول : میم و دختر خاله اش بعد از یک بازی توان فرسا و دقیقا موقعی که نفسشان دیگر از بپر بپر بالا نمی آمد از طرف من به یک بستنی چوبی دعوت شدند . غافل از اینکه فقط یک بستنی داریم و باید شعبده باز باشی که  بتوانی یک بستنی را طوری از وسط نصف کنی که به هر کدام ( از بستنی ، کاکائو و چوب !!!! ) به تساوی برسد . هر کدام میخواستند چوب بستنی مال او باشد. و داشت دعوا بالا میگرفت که شروع به اجرا کردم : " خب ، بچه ها الان مشکل چیه "

" من چوب بستنی میخوام "     " نه من میخوام " " نه من میخوام "

" خب پس مشکل سر چوب بستنی که مال کی باشه ؟ شما هر دو چه حسی نسبت به دیگری داره ؟ "

" بله .. عصبانی " " بله ، ناراحت "

" بچه ها به نظر شما چکار کنیم که یک بستنی چوبی رو طوری بین دو نفر تقسیم کنیم که هر دو راضی باشند "

" اصلا هیچ کدوم چوب نداشته باشند و بستنی رو تو ظرف و با قاشق بخورند "

هورا !!! به همین سادگی !!! تمام شد . این کتاب توصیه میکند اول مشکل را شناسایی کنید و توضیح دهید بعد از حسی که نسبت به ماجرادارند بگویند و بعد از خودشان چندین راه حل خواسته شود و بهترین آنها عملی شود . بدون درد ، بدون خونریزی.

 3- این هم نقاشی امروز : یک شامپانزه با دم پف پفی در پس زمینه محو بنفش